English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7533 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
class culture U فرهنگ طبقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
single stage U یک طبقهای
class mobility U تحرک طبقهای
class status U پایگاه طبقهای
multistage U چند طبقهای
class struggle U مبارزه طبقهای
class barrier U مانع طبقهای
class consciousness U اگاهی طبقهای
class consciousness U شعور طبقهای
three decker U هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
intraclass coefficient U ضریب درون طبقهای
caste system U نظام طبقهای منفصل
class inclusion U درون گنجی طبقهای
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
intergeneric U بین انواع نژادی بین طبقهای
cultures U فرهنگ
culturing U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
culture U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
kultur U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
lexicon U فرهنگ
encyclopaedia U فرهنگ جامع
enculturation U فرهنگ اموزی
subcultures U خرده فرهنگ
deculturation U فرهنگ باختگی
deculturation U فرهنگ زدایی
data dictionary U فرهنگ داده ها
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
gradus U فرهنگ عروضی
graecism U فرهنگ یونانی
urbiculture U شهر فرهنگ
walking dictionary U فرهنگ متحرک
dictionary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
wordbook U فرهنگ لغات
national culture U فرهنگ ملی
ministry of education U وزارت فرهنگ
ministry education U وزارت فرهنگ
iranism U فرهنگ ایرانی
etymologicon U فرهنگ مشتقات
folklore U فرهنگ قومی
lexicography U فرهنگ نویسی
subculture U خرده فرهنگ
dictionary U فرهنگ لغات
subculture U فرهنگ فرعی
educative U فرهنگ بخش
subcultures U فرهنگ فرعی
thesaurus U فرهنگ جامع
thesauruses U فرهنگ جامع
Arabic U فرهنگ عربی
abclution U فرهنگ ناپذیری
acculturation U فرهنگ پذیری
vocabularies U فرهنگ لغات
armenian U فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
vocabulary U فرهنگ لغات
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
dictionaries U فرهنگ لغات
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
glossary U فرهنگ لغات دشوار
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
0فرهنگ و هنر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com